نامه های کودکان به خدا
*خدای مهربان !
اگر ما هم مانند حیوانات پوست پشم آلو داشتیم ناچار نبودیم لباس بپوشیم تا کنون به این موضوع فکر کرده ای؟
(والی دابلیو)
*اگر خیلی باهوشی ببینم می توانی رمز مرا بخوانی
و ددل ر ب ت س ل ج س ن ت
پ س دک ل ه س م ا ت ف ن
اگر توانستی آن را بخوانی فردا باران بفرست تا بدانم که فهمیده ای من می فهمم
(جاب)
*چگونه فهمیدی که خدا هستی ؟
(چارلن)
*خدای مهربان
اگر بناست پس از مردن زنده شویم پس برای چه باید بمیریم
(رون)
*خدای مهربان
وقتی تو اولین آدم را درست کردی آیا او به خوبی امروز کار می کرد؟
*خدا جون!
لازم نيست نگران من باشي ... من هميشه دو طرف خيابون رو نگاه مي كنم
( Dean)
*خدای عزیز!
شايد هابيل و قابيل آنقدر همديگر رو نمي كشتند اگه هر كدوم يه اتاق خواب جداگانه داشتند...براي من و برادرم كه موثر بوده.
( LARY)
*آقاي خداي عزيز!
دلم مي خواست آدما رو يه جوري مي ساختي كه آنقدر آسون تيكه پاره نشن
من تا حالا سه جاي بخيه و يه جاي زخم دارم
( Janet )
*خداي عزيز !
چرا به جاي اينكه بذاري مردم بميرند و مجبور شي كه آدماي تازه ديگه اي بسازي همين آدمايي كه وجود دارند رو نگه نمي داري؟
(Jane )
*خداي عزيز !
بابا بزرگم ميگه وقتي كه اون كوچيك بوده تو هم وجود داشتي ...مگه تو چند سال قبل از اون بودي؟
( Dennis )
*خداي عزيز !
تو چرا اونهمه معجزه زماناي قديم انجام مي دادي و حالا هيچي انجام نمي دي؟
(seymour )
*خدايا! امروز رفتم کفش خريدم....کي مياي تو کليسا منم بيام؟کفشارو بزارم دمه در ببيني ؟
*خدايا! ميشه بگي وقتي ميري يکشنبه ها تعطيلات کي مياد جات واي ميسه که دعاهاي منو بشنوه؟
*خدايا! زورت ميرسه مچه دسته بابامو بخوابوني؟
*خدايا!ميشه قدمو بلند کني ميخوام دوچرخه سوار بشم اخه.
*خدايا! اگه بگم دوتا دعا دارم مثل بابام منو ميزني؟بابامو مهربون کن...همش منو ميزنه
نزنيشا...
*فکر مي کنم دستگاه منگنه يکي از بزرترين اختراعات تو باشه
*اسم من سيمونه. اسمم از انجيله. هشت سال و نيم دارم. ما در خيابون پارک زندگي مي کنيم. يه سگ دارم که اسمش باستره. يه همستر کوچولو داشتم که از خونه بيرون رفت و فرار کرد. من براي سنم کوچيکم هستم. سرگرمي هاي من شنا، بولينگ و مطالعه است. من يه آزمايشگاه کوچيک يه کلکسيون سکه و يه کلکسيون ماهي هاي استوايي دارم. در حال حاضر سه نوع از اونا رو دارم. خوب فکر مي کنم که خيلي حرف زدم. خداحافظ
*بعضي وقتها بهت فکر مي کنم حتي وقتي دعا نمي کنم .
*شرط مي بندم که براي تو خيلي سخته که به همه آدمها در همه جاي دنيا عشق داشته باشي
خانواده ما فقط از ۴ نفر تشکيل شده و من هيچ وقت نمي تونم اين کارو بکنم.
*از همه ادمهايي که براي تو کار مي کنند پتروس و يوحنا رو از همه بيشتر دوست دارم.
*من داستان چانوکا رو از همه داستانهاي ديگه بيشتر دوست دارم. تو واقعا داستاناي قشنگي سر هم کردي .
*دوستت دارم ،حالت خوبه؟ من خوبم، مادرم پنج دختر و يک پسر داره، من هم يکي از اونا هستم.
از زماني که راجع به تو شنيدم ديگه احساس تنهايي نمي کنم
*ما خونديم که توماس اديسون روشنايي رو اختراع کرد اما توي مدرسه ديني مي گن که تو اينکار رو کردي. پس شرط مي بندم که اديسون فکر تو رو دزديده.
*اگر تو نمي گذاشتي که دايناسورها منقرض شوند ما ديگر کشوري نداشتيم. تو کار درستي کردي .
*خداي عزيزم اين يک شعر است:
دوستت دارم
زيرا که به من داده اي
هر آنچه براي زندگي
به آن نيازمندم
اما آرزو دارم
به من بگويي
که چرا
مرا چنان آفريدي
که بايد بميرم
*معرکه است که تو هميشه ستاره ها رو در جاي درستشون قرار مي دي .
*من فکر نمي کردم که نارنجي و ارغواني بهم بياد، تا وقتي که غروب خورشيدي رو که روز سه شنبه ساخته بودي ديدم. دمت گرم ...
پنداشت کودکان از دین و عالم قدسی
جمع آوری : مارشال وا . همپل
ترجمه : دکتر داور شیخاوندی
نشر ورجاوند 1386